عملیات رسانهای علیه منافع ملی/ ماجرای اظهارات سیمینوف روسی چه بود؟
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۶۶۲۴۹
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، طی چندهفته اخیر شاهد تولید گزارشها و محتواهایی در فضای سیاست خارجی و مساله درگیری روسیه و غرب بودیم که دالمرکزی بسیاریشان مطالبی مخرب علیه روابط تهران-مسکو بود. هجمه و فشارهای رسانهای بیشماری که عمدتا روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری موجود میان ایران و روسیه را هدف قرار داده است و نشان از آن دارد که حرکت تهران و مسکو در مسیر راهبردی شدن هرچه بیشتر روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور آن هم در شرایط تحریمهای اقتصادی تا چه میزان باعث ناخشنودی غربیها بهخصوص دولت آمریکا شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روزنامه فرهیختگان بهمنظور واکاوی دقیقتر این مساله، با روحالله مدبر، کارشناس مسائل اوراسیا گفتوگو کرده است. مدبر معتقد است: «از اینگونه تحرکات طرف غربی متوجه میشویم تعمیق روابط ایران و روسیه چقدر مهم است که اینها یک بازی تبلیغاتی علیه ایران به راه انداختهاند. در این بازی رسانهای حتی بحث قطعنامه ۲۲۳۱ را هم مطرح کردند درحالیکه اینگونه استنادات مبنا قانونی ندارد و با هدف فضاسازی مطرح میشود.» مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
این گزاره را که تحریم ایران بهنفع روسیه است تا به الان زیاد شنیدیم، بهتازگی هم چنین مضمونی به نقل از فردی به اسم کنستانتین سیمونوف منتشر شد که برخی رسانهها مدعی بودند مدیرکل صندوق امنیت ملی انرژی روسیه است. اساسا این شایعه چقدر میتواند واقعی باشد و به نظر شما با چه هدفی منتشر میشود؟
هرچقدر مناسبات ایران و روسیه به یکدیگر نزدیک میشود، صدای غرب و رژیمصهیونیستی و آمریکا هم بیشتر درمیآید. همین دو روز پیش بود که نخستوزیر رژیمصهیونیستی گفت نزدیکی روابط ایران و روسیه، برای ما بسیار نگرانکننده است. در همین راستا، سند جدید استراتژی امنیت ملی آمریکا درکنار تهدید خواندن روسیه و چین، به ایران اشاره کرده و در لفافه همین نزدیکی ارتباط روسیه و ایران را تهدیدی عنوان کرده است. همینها باعث میشود اخبار ساختگی و شایعهپراکنی هم زیاد شود. نمونهاش همین کنستانتین سیمونوف است که افراد بدون اینکه جایگاه یا مسئولیت او را بررسی کنند، یا اصلا بررسی کنند که چنین ساختاری در دولت روسیه داریم یا نه، این فرد و صحبتش را بزرگنمایی کردند. خود شخص شما و من فرداصبح میتوانیم به اداره ثبت شرکتها برویم و یک شرکت عریض و طویل ثبت و درباره آن صحبت کنیم.
قابلتوجه است که سیمونوف هیچ مسئولیت سیاسیای در طول زندگیاش در دولت روسیه نداشته و این سازمانی که تحتعنوان آژانس امنیت ملی انرژی روسیه در برخی رسانهها عنوان کردند، یک شرکت خصوصی است که ثبتشده و گفتوگوی این شرکت با یک شبکه داخلی تلویزیونی را بزرگنمایی میکنند و میگویند یک مقام روس این اظهارات را کرده است و ما میبینیم یکی از روزنامههای کثیرالانتشار در ایران، این مطلب را در صفحه یک خود میگنجاند و با عکس رئیسجمهور روسیه تیتر میزند: «رفیق ناباب» یا این دوستان حرفهای نیستند یا مسیر را کاملا اشتباهی میروند، چون اولین اصلی که در حوزه رسانه داریم، سواد رسانهای است. این دوستان با هر نیتی اینگونه مطالب را منتشر میکنند، قطعا در راستای منافع ملی حرکت نمیکنند.
این شایعات را درحالی منتشر کردند که چند روز قبل، وزیر خارجه ایران رسما اعلام کرده بود تا قبل از پایان امسال ما توافقنامه همکاری مشترک ایران و روسیه را امضا میکنیم. بنابراین اینها جزئی از بازی جنگ رسانهای است که با هدف تحریک افکار عمومی، فشار به نخبگان، انحراف و فشار به دستگاههای ما انجام میشود. نتایج این اهداف بهنفع طرف غربی است، چون غربیها رسما از توسعه مناسبات روسیه با ایران نگران هستند، برای همین افکار عمومی ما را موردحمله قرار میدهند. البته دفعه اول نیست که چنین اتفاقاتی رخ میدهد و دفعه آخر هم نخواهد بود و باید در این حوزه مراقبت کرد.
برخی دولتهای غربی با بهرهبرداری از اظهارات زلنسکی سعی دارند ایران را به مشارکت در جنگ اوکراین متهم کنند. با چه هدفی اینگونه اتهامات مطرح میشود؟
در عرف نظام بینالملل، هر کشور مقام رسمی دارد که مواضع و اقدامات آن کشور را اعلام میکند، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران چندین بار رسما اعلام کرده که ایران نه نقشی در جنگ اوکراین دارد و نه نقشی خواهد داشت. از این رو، فروش سلاح به روسیه برای استفاده در جنگ اوکراین شایعه و بازی رسانهای است. مقامات روس هم بهکرات و دفعات مختلف اعلام کردند این اتفاق نیفتاده اما برخی همصدا با رسانههای غربی این دروغ و جریانسازی جدید غربیها را با اهداف خودشان پیشمیبرند که البته به آن اهداف نخواهند رسید. مهمترین کاری که جریان رسانهای غربگرا انجام میدهند این است که به افکار عمومی ایران فشار بیاورند تا افکار عمومی به نخبگان سیاسی فشار بیاورند و درنتیجه در روابط ایران و روسیه اختلال ایجاد شود. به همین خاطر، این جریانها از هر فرصتی استفاده میکنند تا اهداف خود را بهنتیجه برسانند. از اینگونه تحرکات طرف غربی و آمریکایی متوجه میشویم تعمیق روابط ایران و روسیه چقدر مهم است که اینها یک بازی کثیف تبلیغاتی را علیه ایران به راه انداختهاند. در این بازی کثیف رسانهای حتی بحث قطعنامه ۲۲۳۱ را هم مطرح کردند درحالیکه اینگونه استنادات مبنای قانونی ندارد و با هدف فضاسازی مطرح میشود.
مواضع جمهوری اسلامی از ابتدای بحران اوکراین این بوده است که با جنگ مخالف است و معتقد است که ریشه اصلی بحران، گسترش ناتو به شرق است.
برخی در داخل ایران، همسو با غرب میگویند روسیه عامدا میخواهد ما را شریک خودش در جنگ معرفی کند. و مطرح کردن نام ناتو صرفا بهانهای برای جنگ و جلب حمایت ایران و چین است. نظر شما درباره اینگونه استدلالها چیست؟
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو)، سیاست اصلیاش نزدیک شدن به مرز کشورهایی است که با یکجانبهگرایی این سازمان و آمریکا مخالف هستند. یک دوره این مرز، مرز شوروی و چین بود. اما امروز باتوجه به تاثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران، ایران هم یکی از کشورهایی است که آنها میخواهند به او نزدیک شوند. هدف اصلی ناتو فقط مباحث امنیتی و نظامی نیست و رکن دیپلماسی فرهنگی و قدرت نرمی هم در این سازمان وجود دارد که با استفاده از این ظرفیت، اقدام به براندازی دولتها یا حکومتها، شورش، رصد و جاسوسی میکند. اینکه برخی این گزاره غلط و غیرحرفهای را مطرح میکنند که ترکیه عضو این سازمان است و به مرز ایران نزدیک است، نشان میدهد شناختی از استراتژی نظام بینالملل و مولفهها و ارکان اصلی تخصصی آن ندارند. ببینید رویکرد ترکیه و مناسبات ایران با ترکیه و هممرزی ایران با ناتو سه مقوله متفاوتند. چون سطح سیاست خارجی ایران در ارتباط با این کشور و نوع نگاهی که ترکیه به ما دارد، اصلا ارتباطی با ناتو ندارد. نزدیک شدن ناتو به مرزهای ما و روسیه در بخشهای فوق استراتژیکتری است. مثلا برای روسها بسیار مهم بود که اوکراین عضو ناتو نشود. البته ناتو ابتدا در حوزه فرهنگی به اوکراین ورود کرد سپس حوزه امنیتی. ناتو حتی میخواست این پروژه را در بلاروس هم پیاده کند که دیدیم در انتخابات بلاروس لوکاشنکو رای آورد و ناتو میخواست لوکاشنکو را سرنگون کند تا از طریق بلاروس به روسیه نزدیک شود. برای ایران هم آنها برنامه داشتند تا از ظرفیت آذربایجان و رویکرد علیاف استفاده کنند تا به بهانههای مختلفی مانند اختلاف بین آذربایجان و ارمنستان، خودشان را به مرزهای ایران نزدیک کنند. مثلا الان ناتو در مرز سیونیک حضور مستشاری دارد.
سیاست ایران مبنیبر این است که ناتو نباید به مرزهایش نزدیک شود و این سیاست هوشمندانهای است. چون درصورتیکه آنها به نقاط استراتژیک ما نزدیک شوند، تنش و درگیری در این نقاط افزایش مییابد. لذا در چنین شرایطی، یک عده آنقدر غرق در اندیشههای غرب شدهاند که وقتی میخواهند گفتوگویی کنند، بههیچوجه منافع ملی را درنظر نمیگیرند و به این نکات توجه نمیکنند و دقیقا در تله غرب میافتند و میخواهند عادیسازی کنند و شرایط را سادهانگارانه تصور میکنند و میگویند ترکیه که عضو شده، آذربایجان هم عضو ناتو شود و قرقیزستان هم و دیگر کشورها. اینها نشان میدهد چنین افرادی دغدغهای برای منافع ملی ندارند و فقط برای رسیدن به اهداف سیاسیشان هر موضوع غیرقابل طرحی را بیان میکنند. امروز مقابلهای که روسیه با گسترش ناتو دارد انجام میدهد، در راستای منافع ملی آسیا است. یعنی امروز هرچه ناتو و آمریکا و ائتلاف غرب ضعیفتر شود، هرچه بحرانهای این کشورها بیشتر شود، منفعتش برای آسیا بیشتر است. روسیه دارد با دشمن آسیا میجنگند و برای همین است که یک عده نوع نگاه و رویکردشان صرفا غربگرایانه است. بدون توجه به این موضوع دارند مطالب غیرحرفهای را بیان میکنند.
در حوزه چین و عدمحضورش در تایوان هم برای من جالب است که اینها نوعی علمالغیب دارند. چین در موعد مقرر تایوان را با هر روش ممکن به خاکش ملحق میکند. شک نکنید. این را هم در کنگره چین تصویب کردند. پس گویا آقایان در حوزه آیندهپژوهی تحلیل درستی ندارند و به حال نگاه میکنند. چین دارد طبق پازلش حرکت میکند و اتفاقا زمان ورود روسیه به اوکراین زمان درستی بود و زمان عدم ورود چین به تایوان هم زمان درستی است، چون زمانش هنوز نرسیده و هر زمان که برسد آن کار را خواهد کرد.
برخی در مساله اخیری که با ادعای پهپادی علیه ایران طرح شده بدون اشاره به نقش غربیها روسیه را مقصر معرفی کرده و این مساله را به قطعنامه شورای امنیت و مکانیسم ماشه پیوند میزنند. اساسا این مساله آیا ارتباطی با این مکانیسم دارد؟ روسیه در جلوگیری از این اتهامزنیها چه نقشی میتواند ایفا کند؟
آنچه در حوزه پهپاد و این چیزها مطرح میشود، دو بعد دارد. یک بعدش بازی رسانهای است. در یک کشوری عملیات نظامی انجام میشود، آن کشور از تانک نظامی یک کشور دیگر استفاده میکند، آیا آن کشور تولیدکننده تانک متخلف است؟ اینها بحثهای تخصصی حوزه بینالملل است. سلاح یک موضوع بسیار شفاف و مشخص است. مواضع اخیر آمریکا نشان میدهد که او میخواهد امپراتوری تسلیحات در انحصار خودش باشد و بازار اصلی سلاح را خود به دست بگیرد. در ثانی ایران موضع خود را بهصورت شفاف توسط وزارت خارجه اعلام کرده و گفته به روسیه سلاح ارسال نکرده است. بر همین اساس، اینگونه صحبتها فضاسازی است و پایه حقوق بینالملل و قابلیت پیگیری ندارد. درواقع تلهای است که میخواهد یک عده افراد را وارد این تله کند و این باید با مواضع رسمی ایران و درگذر زمان حل شود. برای من خیلی عجیب است که برخی در داخل علیه سیاستهای جمهوری اسلامی ایران تحلیلهای نادرست ارائه میدهند. دستگاه دیپلماسی رسما دارد اعلام میکند این اتفاق نیفتاده است. وزارت خارجه دارد در چهارچوب قواعد حقوق بینالملل اقدام میکند. میگوید هیچ وسیلهای دراختیار طرف روس قرار ندادیم که در جنگ اوکراین از آن استفاده کند. این موضع دقیق در محکمههای بینالمللی هم قابل استناد است.
حقوق بینالملل مساله کاملا پیچیدهای است. کاملا تخصصی است. افراد باید منافع ملی کشورشان را درنظر بگیرند. موضع ایران صریحا اعلام شده است و از نظر عرف بینالملل هم بر همان موضع صریح تاکید دارد. هیچ مدرک و ادلهای هم وجود ندارد که بتوانند بهواسطه آن ادعاهایشان را ثابت کنند. آنچه روسیه دارد استفاده میکند ساخت خودش است. خود روسیه آنها را ساخته است و به ایران ارتباطی ندارد. حالا اینکه تکنولوژیاش را از هرکجا گرفته باشد نکته دیگری است. این ادعاها وجاهت قانونی پیدا نمیکند. مساله دیگر آنکه بهدنبال این هستند تا همین ادعاها را دستاویز قرار دهند تا روابط تهران-مسکو را تا حد ممکن تخریب کنند درصورتیکه این ادعاها برعکس باعث تحکیم مناسبات خواهد شد. روسیه از ابزارهایی مثل حق وتو و ظرفیتهای دیگری که در شورای امنیت دارد استفاده کرده که اینها هم باعث نگرانی غربیها درخصوص تعمیق روابط ایران و روسیه شده است.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: عملیات رسانه ای ایران آمریکا روح الله مدبر تحریم روابط ایران و روسیه جنگ اوکراین جمهوری اسلامی رسانه ای افکار عمومی مطرح می شود بین الملل منافع ملی رسانه ها غربی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۶۶۲۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تقلب و تقلای پادشاهان عریان لیبرال دموکراسی
قبل از آنکه «فیکنیوز» (اخبار جعلی) و «دیساینفو» (کژآگاهی) در عصر «رسانههای نوین» و دوران «پساـحقیقت» در قرن ۲۱ سکه مباحث روز اجتماعی و سیاسی شود، سرویس جهانی بیبیسی در خدمت به منافع امپراطوری ملکه مشغول تولید و نشر اخبار جعلی و کژآگاهی بود. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، شهاب اسفندیاری در یادداشتی نوشت: سازمان رسانهای بیبیسی را نباید صرفاً با سرویس جهانی آن اشتباه گرفت. گاهی در ایران حتی بخش فارسی بیبیسی را که جزو کوچکی از سرویس جهانی بیبیسی است با کل سازمان بیبیسی اشتباه میگیرند. سازمان بیبیسی با حدود 20 هزار کارمند و حدود 5 میلیارد پوند بودجه سالانه یک سازمان عظیم رسانهای است که بخش عمده نیروی انسانی و بودجه آن معطوف به تولیدات و شبکههای داخلی (ملی و محلی) است. تولید برنامه و پخش خبر برای مخاطبان داخلی تحت ضوابط و مقررات بسیار شدیدی است و این سازمان بهگونهای سیاستگذاری و تنظیمگری میشود که بین احزاب سیاسی اصلی متهم به سوگیری و جانبداری نشود. هرچند احزاب و گروههای دیگر همواره بیبیسی را به تبعیت از «طبقه حاکم» و «نظام دوحزبی مستقر» متهم میکنند و شواهد زیادی هم دارند.
بودجه این سازمان از محل عوارض اجباری دریافتشده از مردم تأمین میشود. علاوه بر نهاد تنظیمگر «آفکام» که بر همه رسانهها در انگلستان نظارت میکند، هیئت امنای بیبیسی که بهپیشنهاد دولت و با حکم ملکه یا پادشاه انگلستان منصوب میشوند نظارت عالیه بر عملکرد آن را بهعهده دارند و رئیس آن را تعیین میکنند. وزیر فرهنگ انگلستان و کمیسیون فرهنگی پارلمان نیز در تصویب بودجه سالانه بیبیسی و نظارت بر عملکرد آن دخیل هستند، بدین ترتیب عملکرد بیبیسی در داخل این کشور بهشدت تحت نظارت و کنترل نهادهای مختلف حاکمیت است و آن تصوری که از رعایت ضوابط حرفهای و بیطرفی در اذهان وجود دارد عمدتاً بهدلیل سازکارهای عملکرد این سازمان در داخل انگلستان است.
سرویس جهانی بیبیسی اما بهکلی داستان دیگری دارد، این سرویس که در ابتدای تأسیس «سرویس امپراطوری» نام داشت صراحتاً مأموریتی در خدمت امپراطوری بریتانیا خصوصاً در کشورهای مستعمره یا مشترک المنافع به زبان انگلیسی و به دهها زبان دیگر داشت. بودجه این سرویس تا چند سال قبل مستقیماً توسط وزارت امور خارجه انگلستان تأمین و پرداخت میشد که چندی قبل برای رفع اتهام «مهره دولت» بودن خبرنگاران آن، منبع تأمین بودجه سرویس جهانی را هم از همان عوارض عمومی قرار دادند که البته در عمل تفاوتی نداشت. با توجه به اینکه رئیس سازمان جاسوسی خارجی انگلستان (MI6) هم توسط وزیر امور خارجه تعیین میشود، در طول تاریخ همکاری و هماهنگی نزدیکی میان وزارت امور خارجه, MI6 و سرویس جهانی بیبیسی برقرار بوده است.
البته در سرویس جهانی هم برای رعایت کیفیت اطلاعرسانی و خبر طبعاً ضوابطی لااقل روی کاغذ وجود داشت و ادعای «استقلال تحریریه» مطرح بوده است، اما تاریخ سرویس جهانی بیبیسی آکنده از مصادیق و نمونههای مختلفی است که دخالت مستقیم و اعمال نظر صریح دولت انگلستان در تعیین خطمشیها و حتی محورهای تبلیغی و خبری در زمانها و موقعیتهای خاص سیاسی و دیپلماتیک را آشکار میکند، در این خصوص چند سال قبل تحقیق جامعی تحت عنوان «مهاجران و دیپلماسی» با مدیریت ماری جیلپسی و آلبان وب انجام شد که عملکرد سرویس جهانی را طی یک دوره 80ساله (از 1932 تا 2012) مورد بررسی قرار داد.
بخشی از این تحقیق را آنابل سربرنی ـ استاد سابق رسانه در دانشگاه سواز لندن ـ و معصومه طرفه ـ از پژوهشگران و کارکنان سابق بیبیسی ـ در مورد بخش فارسی سرویس جهانی بیبیسی انجام دادند. نسخه کامل پژوهش آنها در سال 2014 در انگلستان در قالب کتابی مستقل منتشر شد که اخیراً با عنوان «بیبیسی فارسی و منافع انگلیس در ایران» ترجمه و منتشر شده است. نویسندگان این کتاب ادعا دارند که تلاش کردهاند از موضعی آکادمیک و بیطرف به عملکرد بیبیسی فارسی در پنج دوره مهم از تاریخ این رسانه ـ سقوط رضاشاه، ملیشدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی، جنگ افغانستان و وقایع 1388 ـ بپردازند. آنها با استفاده از اسناد دولتی تازه انتشاریافته در انگلستان و نیز مصاحبه با برخی کارمندان بیبیسی فارسی و برخی دیپلماتهای سابق این کشور تلاش میکنند به این پرسش بپردازند که تا چهاندازه بیبیسی فارسی در عملکرد خود مستقل بوده و چقدر تحت تأثیر سیاستهای دولت و وزارت امور خارجه انگلستان بوده است؛ پرسشی که شاید پاسخ آن برای بسیاری واضح و بدیهی باشد اما مستنداتی که آنها در این کتاب ارائه میکنند جای هرگونه تردیدی باقی نمیگذارد.
اسناد و مدارکی که در این کتاب در خصوص عملکرد بیبیسی فارسی در مقطع نهضت ملی شدن صنعت نفت ارائه شده حقیقتاً تکاندهنده است، نه از این جهت که تا پیش از نقش این رسانه در تأمین منافع انگلستان بیاطلاع بودیم بلکه از این جهت که محورهای تبلیغی که در آن زمان بهدستور مقامات دولتی و دیپلماتهای انگلستان به بیبیسی فارسی جهت تحریف حقایق و نشر اکاذیب ابلاغ میشد، بسیار شبیه محورهای تبلیغی است که در سالهای اخیر از بیبیسی فارسی شاهد بودهایم،
بهعنوان مثال در آن سالها به بیبیسی فارسی ابلاغ شده بود که به محمد مصدق بهعنوان فردی لجوج و سازشناپذیر حمله کنند که حاضر نشده است پیشنهادهای خوب انگلیس و آمریکا برای توافق در مورد نفت را بپذیرد، منافع ایران را به خطر انداخته و اقتصاد ایران را با بحران مواجه کرده و چهره ایران را در مجامع بینالمللی تخریب کرده است، این دقیقاً شبیه خط تبلیغی است که رسانههای غربی و بخشهای فارسی آنها در جریان مذاکرات هستهای علیه ایران بهراه میانداختند.
پس از کودتای 28 مرداد نیز دستورالعملی به بیبیسی فارسی داده میشود که چند محور مهم داشته است: اینکه القا شود انگلستان و بیبیسی از وقوع این کودتا اطلاع نداشتهاند؛ اینکه از لفظ «کودتا» برای این واقعه استفاده نشود و به عنوان «قیام خودجوش مردم ایران» معرفی شود؛ اینکه القا شود شوروی و حزب توده دنبال کودتا در ایران بودهاند که با این قیام ناکام ماندهاند؛ و اینکه ایران برای اقتصاد بحرانزده خود نیازمند تداوم قرارداد نفتی با انگلستان است و ملی شدن این صنعت به ضرر ایران است. عجیب اینکه بعد از 70 سال هنوز برخی مدعیان دانش و روشنفکری همچنان همان خط تبلیغ بیبیسی فارسی علیه ملی شدن صنعت نفت را تکرار میکنند و آن را به صنعت هستهای هم تعمیم میدهند.
پروفسور ارواند آبراهامیان در نقدی که بر کتاب سربرنی و طرفه در مجله علمی «مطالعات ایران» منتشر کرده تأکید میکند که در زمان ملی شدن صنعت نفت اساساً در سرویس جهانی بیبیسی ادعایی مبنی بر «گزارش عینی و بیطرفانه» وجود نداشت که پرسش آنها محل بحث باشد. او اضافه میکند که چه بسا جرج اورول نویسنده کتاب 1984 ایده «وزارت حقیقت» را از ساختمان سرویس جهانی بیبیسی در پرتلند پِلِیس لندن گرفته باشد، چرا که زمانی در همین ساختمان در بخش سرویس هند مشغول به کار بود. به عبارت دیگر دروغ گفتن، جعل کردن، تهی کردن واژهها از معنا و واژگون نمایاندن واقعیتها در «وزارت حقیقت» – آنگونه که در رمان 1984 به تصویر کشده شده – مبتنی بر تصویر ذهنی اورول از سازمان و عملکرد سرویس جهانی بیبیسی بود.
بدین ترتیب قبل از آنکه «فیکنیوز» (اخبار جعلی) و «دیس اینفو» (کژآگاهی) در عصر «رسانههای نوین» و دوران «پسا - حقیقت» در قرن 21 سکه مباحث روز اجتماعی و سیاسی شود، سرویس جهانی بیبیسی در خدمت به منافع امپراطوری ملکه مشغول تولید و نشر اخبار جعلی و کژآگاهی بود. به تعبیر پروفسور حمید دباشی اساساً «بیبیسی مادر همه اخبار جعلی بود».
یک نکته قابل توجه اینکه در زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت، برخی کارکنان ایرانی بیبیسی فارسی اعتصاب کردند و حاضر نشدند در تولید و پخش اخبار جعلی و دروغ علیه مصدق و کشور خود همکاری کنند و بیبیسی ناچار شد حتی برای گویندگی اخبار از انگلیسیهایی استفاده کند که فارسی بلد بودند اما با لهجه غلیظ انگلیسی سخن میگفتند؛ همچنین از خبرنگارانی گمنام و ناشناخته برای گزارش از ایران استفاده میکردند.
آبراهامیان در نقد خود بر کتاب سربرنی و طرفه یادآوری میکند زمانی که سازمان بیبیسی میخواست یک استاد متخصص در امور ایران به نام پروفسور اِلوِل-ساتن را برای پوشش وقایع نهضت ملی شدن صنعت نفت به ایران اعزام کند، سفارت انگلستان در تهران و وزارت امور خارجه مخالفت کردند و مانع این سفر شدند چرا که او را فردی «ضد استعمار» میدانستند که ممکن است گزارشهای مثبتی نسبت به نهضت ملی شدن نفت تولید و منتشر کند.
در گزارش اخیر سرویس جهانی بیبیسی علیه ایران هم یک نکته قابل توجه، اسامی تقریباً ناشناس نویسندگان گزارش بود. یکی از نویسندگان جوانی است که در سالهای اخیر در بخش تحقیقات بیبیسی مشغول شده و دو نفر دیگر نامهای جعلی یا مستعار هستند و هیچ سابقه روزنامهنگاری از آنها موجود نیست. واقعاً چرا بیبیسی برای گزارشی با این درجه از اهمیت که ساعتها تیتر اصلی صفحه اینترنتی آن بود، از گزارشگران معروف و باسابقه خود که سالها در ایران یا غرب آسیا کار کردهاند، استفاده نکرد؟ به احتمال زیاد به این دلیل که آن خبرنگاران حاضر نیستند اعتبار حرفهای خود را برای انتشار گزارشهای جعلی و بیپایه و اساس هزینه کنند. در وقایع 1401 ایران نیز روزنامه گاردین انگلستان سلسله گزارشهایی بشدت هیجانی و احساسی علیه ایران منتشر کرد که آکنده از ادعاهای تأیید نشده از افرادی مجهولالهویه درباره تعرض و تجاوز جنسی بود. نویسنده این گزارشها خانمی جوان به نام «دیپا پارنت» بود که هیچ سابقه و تخصصی در امور ایران نداشت و آخرین فعالیت روزنامهنگاریاش در نشریه یک بنگاه معاملات ملکی در هندوستان بود.
او به همراه «غنچه حبیبی آزاد» که شاغل در شبکه سلطنتطلب «من و تو» بود، چندین گزارش علیه ایران در گاردین منتشر کردند. گاردین برخلاف ضوابط و مقررات حرفهای هویت سیاسی و وابستگی مالی حبیبی آزاد را از خوانندگان خود پنهان کرد و او را به عنوان خبرنگار مستقل معرفی کرد. همانطور که چند سال قبل در کتابی با عنوان «گزارش خاورمیانه» که در انگلستان منتشر شد اشاره کردم، در اغلب گزارشهای ضد ایران در رسانههای غربی عناصر اپوزیسیون سلطنتطلب، منافقین و سایر گروهکها نقش کلیدی ایفا میکنند.
مکس بلومنتال، خبرنگار تحقیقی مستقل هم چند سال قبل در گزارشی نشان داده بود که چگونه رسانههایی مانند گاردین و بیبیسی با استخدام خبرنگاران بینام و نشان و فاقد سابقه حرفهای، در هماهنگی با سرویسهای امنیتی برای تولید گزارشها و اخبار جعلی علیه دولتهای مستقل مانند نیکاراگوئه اقدام میکنند.
در پاسخ به این سؤال که چرا بیبیسی این گزارش را در سرویس جهانی خود و نه صرفاً بخش فارسی منتشر کرد، باید گفت که هدف این پروژه سیاسی و امنیتی قطعاً در سطح بینالمللی تعریف شده است و نه صرفاً فضای داخلی ایران. به نظر میرسد تمرکز بر تخریب سپاه پاسداران در این گزارش واکنش مستقیمی به عملیات پر افتخار «وعده صادق» و بازتاب گسترده آن در سطح بینالمللی، افتخارآفرینی این عملیات برای مسلمانان در منطقه و جهان اسلام و تقویت جایگاه منطقهای و جهانی ایران پس از این عملیات بوده است.
به نظر میرسد دولت انگلستان همچون گذشته بار دیگر سرویس جهانی بیبیسی را اجیر کرده است تا یک کارزار سیاسی علیه منافع ایران در سطح بینالمللی راهاندازی کند. تلاش برای تصویب قطعنامهها علیه ایران در مجامع بینالمللی یا وضع تحریمهای جدید علیه ایران میتواند از جمله اهداف این کارزار باشد. در این راستا باید دستگاه دیپلماسی ایران بسیار فعالتر وارد عمل شود و خصوصاً در عرصه دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی رسانهای این فضاحت بیبیسی و دولت انگلستان را در مجامع جهانی بر ملا کند.
یکی از اهداف دیگر دولتهای غربی از دنبال کردن چنین هجمه تبلیغاتی علیه ایران، تحتالشعاع قرار دادن جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و نیز حملات وحشیانه پلیس در امریکا و اروپا به دانشجویان معترض در دانشگاههای این کشورهاست. البته حقیقت اینکه تمام حیثیت و ادعاهای فریبکارانه غرب در زمینه حقوق بشر، آزادی و دموکراسی - که معمولاً بهانهای برای جنگافروزی و کودتا و سرکوب ملتهای مستقل بود – طی نسلکشی در غزه و نیز وقایع اخیر دانشگاههای امریکا و اروپا فروریخته و عریان بودن «پادشاهان لیبرال دموکراسی» بر همه مردم جهان، و خصوصاً بر جوانان و نخبگان خود این کشورها که سالها در بند اسارت امپراطوری رسانهای غرب نگاه داشته شده بودند، آشکار شده است. امروز دیگر همه فهمیدهاند که آن نظام و حاکمیتی که بر کشورهای غربی مسلط است نه «لیبرال» است و نه «دموکراتیک».
این ذهنهای بیدار و دلهای پرشور و ارادههای محکم را دیگر نمیتوان با پروژههای جنگ روانی مبتنی بر جعلیات و ایرانهراسی فریب داد. ماهیت پلید، اشغالگر و جنایتکار رژیم صهیونیستی اکنون برای همه آشکار شده و شعار نابودی این رژیم اکنون در دانشگاههای امریکایی به گوش میرسد. آنچه دولتهای غربی و صهیونیستها از آن بشدت وحشت کردهاند این است که حقانیت آن شعاری که جمهوری اسلامی ایران 45 سال پای آن ایستاد اکنون در سراسر جهان درک شده است.
اکنون آشکار شده است که ایران 45 سال پیشگام آزادیخواهانهترین، عدالتطلبانهترین، انسانیترین و اخلاقیترین شعار جهان یعنی «مرگ بر اسرائیل» بوده است. از این رو است که میخواهند به چهره تابناک ایران پنجه بکشند و البته که در این تلاش مذبوحانه هم به فضل الهی مفتضحانه شکست خواهند خورد.
منبع: ایران آنلاین
انتهای پیام/